از گذشتههای دور، افراد در روابط اجتماعی خود به دنبال جلب اعتماد سایرین نسبت به خود و همچنین یافتن فردی که بتوانند به وی اعتماد نمایند، بودهاند؛ چرا که تجربه نشان داده است روابط مبتنی بر اعتماد با موفقیت بیشتری همراه بوده و از دوام بالاتری برخوردار خواهند بود. از نظر نویسندگان مختلف، اعتماد مشتمل برگزاره های فراوانی برای اعتلای ارتباط افراد در سازمان ها و جوامع میباشد. اعتماد در برگیرنده مفاهیم مهمی برای مطالعه است، و کلید اصلی برای توسعه روابط بین فردی بهشمار میرود(قلیپور و همکاران، 1388). همچنین برخی از محققین نیز معتقدند اعتماد به دلیل ریشه داشتن در علوم انسانی بسیار مهم میباشد؛ به گفته مارتین هولیس اعتماد موضوع بسیار مهمی است که در تمام علوم اجتماعی و بشری ریشه دارد(یوسفی و همکاران، 1389). اعتماد همان اطمینان کردن به دیگری است، با این تصور که وی فرصت طلبی نخواهد کرد. رابینز و جاج(2010) در کتاب رفتار سازمانی خود، اعتماد را این گونه تعریف نمودهاند: اعتماد چشم داشت مثبت نسبت به فردی دیگر است مبنی بر این که او با کلمات، اعمال یا تصمیمات خود، نسبت به ما فرصت طلبی نخواهد کرد(رابینز و جاج، 2010). از اصطلاح فرصت طلبی چنین برداشت میشود که در ضمن روابط مبتنی بر اعتماد همیشه احتمال خطر فرصت طلبی وجود دارد، واژه فرصت طلبی به مخاطره و آسیب پذیری ذاتی اشاره دارد که در هر رابطه مبتنی بر اعتمادی وجود دارد. اعتماد کردن متضمن آسیب پذیری است(رابینز و جاج، 2010). اعتماد نمودن فیالنفسه بهگونهای است که احتمال اشتباه کردن در انتخاب فرد مورد اعتماد وجود دارد؛ چرا که ممکن است وی در پی سوء استفاده از ما بوده و نسبت به رابطهی به وجود آمده، فرصت طلبی نماید. رابینز و جاج در این باره مینویسند: ماهیت اعتماد کردن طوری است که امکان نا امیدی و مورد سوء استفاده قرار گرفتن را با خود به همراه دارد(رابینز و جاج، 2010). بنابراین در ایجاد روابط مبتنی بر اعتماد همواره میزانی از ریسک وجود دارد. در این گونه روابط فرد متمایل است که کمی ریسک نموده و رابطهی مورد نظر را برقرار نماید. اعتماد، تصمیم به اطمینان به دیگری است با این انتظار که او بر اساس یک توافق مشترک، عمل خواهد کرد. در هر سطحی از اعتماد، یک میزان معیار از ریسک بهعنوان اینکه دیگر ممکن است بر اساس توافق عمل نکند، وجود دارد(کارال و اینکپن به نقل از اشجع و همکاران، 1388). هوسمر (1995) نیز این چنین تعریف مینماید: اعتماد، اطمینان یک فرد، گروه یا مؤسسه بر یک وظیفه داوطلبانه پذیرفته شده برای فرد، گروه یا مؤسسه دیگر، برای شناسایی و حمایت از حقوق و منافع همهی کسانی که در یک تلاش مشترک یا تبادل اقتصادی، درگیر شدهاند، است (اشجع و همکاران، 1388).
بر اساس تعاریف گوناگونی که نویسندگان و صاحب نظران مختلف از اعتماد داشته اند، میتوان اذعان نمود که اعتماد رابطهای است که همواره متمایل به خطر کردن است اما ذاتاً خطرآفرین نیست؛ اعتماد فیالنفسه ریسک کردن نیست؛ بلکه تمایل به پذیرش ریسک است. این تمایل به پذیرش ریسک، در همهی موقعیتهایی که مستلزم اعتماد کردن است وجود دارد(رابینز و جاج، 2010). محققانی نظیر بودن و هولمس، 1991؛ گارویز، 1997، بر روی تعریف اعتماد به عنوان حالتی شامل اطمینان داشتن به انتظارات مثبت در مورد انگیزههای دیگران در موقعیتهایی که ریسک در پی دارد، توافق دارند(اشجع و همکاران، 1388).
با وجود ریسک موجود در برقراری روابط مبتنی بر اعتماد، اعتماد از عناصر مهم سازمانی بوده که بر افزایش عملکرد فردی کارکنان و عملکرد سازمانی بسیار مؤثر میباشد و لازمهی ساختار اجتماعی هر سازمانی است. ماکس وبر اعتماد را به عنوان پیش نیاز ساختار اجتماعی می داند. وی معتقد است که با افزایش پیچیدگی یک سیستم، نیاز به اعتماد نیز بهطور نسبی افزایش مییابد(یوسفی و همکاران، 1389). اینکپن(2001) در نظریه سرمایه اجتماعی، استدلال میکند که اعتماد یک روانکننده رابطه است که منجر به مزایای بیشتر انتقال دانش، یادگیری مشترک، تقسیم ریسک ها و هزینههای مرتبط با بررسی و مورد استفاده قرار دادن فرصتها میشود(اشجع و همکاران، 1388). آزبرن نیز همچون اینکپن اذعان میدارد، اعتماد لازمهی سازمانهای پیچیدهی امروزی میباشد. وی معتقد است با وجود تعاملات فراوان میان فردی در سازمانها و بالطبع عدم اطمینان کافی در چنین روابطی، فقط زمانی میتوان روابط موجود را ابقا نمود که بتوان اعتماد را به وجود آورده و رابطهای مبتنی بر اعتماد ایجاد نمود. پیچیدگی و نداشتن اطمینان ذاتی در ماهیت کسب و کار امروزی و حجم همکاریهای متقابل، اثربخشی روابط کاری را پیچیده کرده است. تحت شرایط پیچیدگی و عدم قطعیت، تنها هنگامی حفظ همکاریهای اثربخش امکانپذیر خواهد بود که ارتباطات روشن باشند و این اتفاق زمانی صورت میپذیرد که اعتماد و اطمینان متقابل بهوجود آید (آزبرن به نقل از رضائیان و رحیمی، 1387). میشرا و موریسی (1990)، معتقدند اعتماد سازمانی منعکسکنندهی برداشت کارمندان نسبت به حمایت و پشتیبانی سازمانها از آن ها میباشد(اوکتوغ، 2012).
تأثیر اعتماد در موارد مختلف مورد بررسی قرار گرفته که از جملهی محققان در این مورد میتوان به لارسون 1992، سوان 1995، سیدوا 1998، مورگان و هانت1994، اوبراین 1995 اشاره نمود(بلومکویست و استاهل، 2000). محققان دیگری همچون، کارال و اینکپن، 2002؛ گارسیا – کانال، دئارت، کریادو و لانزا، 2002 نیز معتقدند، اعتماد، متغیری است که قادر به پیش بینی عملکرد سازمانی میباشد؛ اعتماد، پیش بین مهمی از عملکرد مثبت درون روابط بین سازمانی است (اشجع و همکاران، 1388). مک اویلی، پرونه، و زاهیر (2003) هم بر این باورند که اعتماد متغیری است که با ایجاد ارتباط و تعامل بین کارکنان و سازمان روابط و اعمال را منظم نموده و بروندادها را هماهنگ میکند. ایشان مینویسند: در تلاشی برای یکپارچهکردن پیشینه متضاد راجع به چگونگی تأثیر اعتماد بر سازمانها اعتماد را به عنوان یک اصل نظم دهی که از طریق آن سازمانها فعالیتهایشان را نظم میدهند و هماهنگ میکنند، مفهوم سازی کردند. آنان مطرح میکنند که اعتماد به وسیله شکل دهی الگوهای تعامل میان بازیگرها بر نظم دهی تاثیر می گذارد و این بازیگرها را به منظور کمک و ترکیب منابع، برمیانگیزد(اشجع و همکاران، 1388).
برخی از نویسندگان نیز اذعان میدارند، اعتماد موجود در روابط بین فردی در سازمانها و اجتماع منجر به همکاری در کارها شده و روابط را برای مدتی طولانی ابقا میکند. اعتماد به عنوان یک سابقهی لازم برای همکاری (اکسلراد، 1984) دیده میشود و منجر به رفتار سازنده و تعاونی حیاتی برای روابط دراز مدت میشود(بارنی 1981، مورگان و هانت 1994)(بلومکویست و استاهل، 2000).
علاوه بر این که از نظر محققان، اعتماد لازمهی سازمانهای پیچیده امروزی با عدم قطعیتهای فراوان میباشد و همچنین به جهت حفظ روابط میان فردی، افراد درون سازمانها و اجتماع نیازمند اعتماد هستند، برخی از صاحب نظران همچون طوسی (1380) بر این باورند که وجود اعتماد در سازمان موجب رشد و اعتلای سازمان شده و به کارکنان سازمان حس درستی و مثبت بودن را القا می نماید. وی میگوید: وجود اعتماد در سازمان را از ویژگیهای سازمان بالنده ذکر میکند. او اعتماد را باور داشتن درستی دیگران میداند(فرهنگ و همکاران، 1390).
. Currall & Inkpen
. Boon & Holmes
[3]. Gurviez
[4]. Mishra & Morrissey
[5]. Larson
[6]. Swan
[7]. O Brien
[8]. Garcia- Canal, Duarte, Criado, & Llaneza
[9]. McEvily, Perrone, & Zaheer
. Axelrod
. Baarney
. Morgan & Hunt
. Blomqvist & Stahle