فقه حنبلی
بر اساس فقه حنبلی در بیع صحیح منافع مضمون نیست بخلاف بیع فاسد که در آن مطلق منافع مضمون است. برخی از فقهای ایشان گفتهاند: «در عقد فاسد مشتری باید مبیع را به اضافه نماء منفصل و اجرتالمثل مدتی که مال نزد وی بوده به بایع ردّ کند.»[1]
برای مثال نظر برخی از فقهای ایشان در مورد بعضی از عقود بیان میکنیم. ابن رجب در مورد اجاره فاسد گفته است: «اگر اجاره صحیح باشد باید مالالاجاره با تسلیم عین پرداخت گردد خواه مستأجر از آن منتفع شود یا خیر. لیکن در اجاره فاسد دو روایت وجود دارد که بر اساس یکی اجاره فاسد درست مانند اجاره صحیح است و دیگری آن که مالالاجاره تنها در صورت انتفاع از ملک پرداخت میشود.»[2]
در مورد اجاره روایت دیگری از احمدبن حنبل وجود دارد که به موجب آن در اجاره صحیح هم اجرت باید به اندازه انتفاع پرداخت شود و این در حالتی است که مستأجر به جهت عذری که به شخص خودش مربوط است از بهرهگیری و انتفاع صرف نظر کند.[3] لیکن صاحب المغنی در اجاره فاسد مستأجر را ضامن اجرت میداند خواه در آن سکونت کرده و خواه نکرده باشد.[4]
مورد مثال بعد عقد عاریه است، به نظر ایشان اگر کسی مالی را عاریه کند و از آن منتفع شود و بعد معلوم گردد که ملک دیگری بوده است مالک میتواند اجرتالمثل مال را از هر یک از معیر یا مستعیر مطالبه نماید. اگر مستعیر از عهده ضمان بر آمد به معیر مراجعه میکند و خسارت را از وی میگیرد زیرا او مستعیر را مغرور کرده و گرفتار زیان ساخته است، چون مال را به عنوان اینکه اجرتی ندارد به وی سپرده و اگر مالک مال به معیر مراجعه کند وی حق رجوع به کسی را ندارد زیرا ضمان به عهده وی استقرار یافته است.[5]
فقهای ایشان در مورد غصب مقررات سختتری بر خلاف معاملات فاسد وضع کردهاند، غاصب در فقه حنبلی باید اجرتالمثل زمین را از وقت غصب تا زمان تسلیم به مالک تأدیه کند و بر همین اساس غاصب باید از عهده همه احر و مزد برآید خواه منافع را استیفاء کرده و خواه نکرده باشد زیرا منافع مال در ید عدوانی او تلف شده است. همچنین اگر زمین را غصب کند و در آن خانه بسازد چنانچه مصالح بنا از مال غاصب باشد باید اجرتالمثل زمین را به مالک بدهد.[6]
در صورتی که غاصب ملکی را به کسی اجاره داده گفتهاند هرگاه مالک برای دریافت اجرت به مستأجر رجوع نماید تنها میتواند اجرت زمانی را که وی در آن اقامت کرده از وی مطالبه کند زیرا فقط در این مدت است که مستأجر اثبات ید کرده است.[7]
[1] ـ ابن قدامه، احمد، المغنی، جلد 4، ص 56.
[2] ـ حنبلی، ابن رجب، القواعد فی الفقه الاسلامی، ص 67.
[3] ـ همان.
[4] ـ ابن قدامه، احمد، المغنی، جلد 6، ص 146.
[5] ـ همان، جلد 5، ص 369.