اصول هوش اخلاقی در مدیریت
لنیک و کیل (2005) هوش اخلاقی را توانایی تشخیص درست از اشتباه می دانند که با اصول جهانی سازگار است. به نظر آنان، چهار اصل هوش اخلاقی زیر برای موفقیت مداوم سازمانی و شخصی ضروری است:
1- درستکاری: یعنی ایجاد هماهنگی بین آنچه که به آن معتقدیم و آنچه که به آن عمل می کنیم. انجام آنچه که می دانیم درست است و گفتن حرف راست در تمام زمانها. کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، به شیوه ای عمل می کند که با اصول و عقایدش سازگار باشد.
2- مسئولیت پذیری: کسی که هوش اخلاقی بالایی دارد، مسئولیت اعمال خود و پیامدهای آن، همچنین اشتباه ها و شکست های خود را نیز می پذیرد.
3- دل سوزی: توجه به دیگران که دارای تأثیر متقابل است. اگر نسبت به دیگران مهربان و دل سوز باشیم، آنان نیز در وقت نیاز با ما همدردی می کنند.
4- بخشش: آگاهی از عیوب خود و تحمل اشتباه های دیگران.
عوامل تاثیر گذار بر هوش اخلاقی
نورسیا (2011) معتقد است که نیات خوب، ایجاد حق انتخاب و انجام عمل انتخاب شده، نتایج مثبت و خوب برای فعالیت ها از جمله عوامل تاثیر گذار بر هوش اخلاقی است و همچنین نتایج منفی در فعالیت ها ممکن است باعث از بین رفتن هدف ها شود و این می تواند به دلیل محدودیت های ذهنی انسان، تعاملات اجتماعی پویا و پیچیده و تغییر در شرایط محیطی باشد. بنابراین رخنه در نیات بر کاهش هوش اخلاقی تاثیر گذار است و باید این اشتباهات و محدودیت ها، یادگیری و برای آینده اصلاح گردد. همچنین لینک ، کیل و جوردن(2011) اجرای برنامه های آموزشی شایستگی عاطفی را در افزایش هوش اخلاقی موثر می دانند. آنها شایستگی عاطفی را ظرفیتی برای تنظیم و همترازی در بین اهداف، اقدامات و ارزش ها تعریف می کنند. لینک و کیل(2005)معتقدند که با وجود این از نقطه نظر ادراکی قضاوت درباره کردار نیک و بد در اصول جهانی ریشه داشته و از تمامی موانع فرهنگی عبور می کند. انسان شناس در تحقیقاتش نشان داد که کد های اخلاقی در همه فرهنگ ها شامل به رسمیت شناختن مسئولیت پذیری، تعهد متقابل و توانایی در همدردی است. عمده آموزه های دینی نیز مشترکاً ارزش های چون تعهد به دیگران، مسئولیت پذیری، احترام و توجه به دیگران را مورد توجه قرار داده اند و در واقع هوش اخلاقی جهانی، مشترک در فرهنگ های مختلف وجود دارد. می توان گفت هوش اخلاقی اعتقاد عمیق فرد و ارزش های اوست که تمامی افکار و فعالیت ها را هدایت می کند(آراسته و همکاران،1389).
آموزش هوش اخلاقی به مدیران
به تازگی پژوهشگران سازمانی، علاقمند به هوش اخلاقی رهبری شده اند، زیرا می توان مرز بین نوع دوستی و خود پرستی را خوب توصیف کند. همانگونه که یافته های مطالعات نشان می دهند، این امکان که افراد بتوانند هوش اخلاقی خود را افزایش دهند و مهارت های اخلاقی شان را تقویت کنند، وجود دارد. بوربا (2005) این ده مرحله را برای پرورش هوش اخلاقی یا تربیت کارکنان اخلاقی به مدیران، پیشنهاد می دهد:
- احساس تعهد در راستای ایجاد و پرورش کارکنان اخلاقی؛
- تلاش برای آنکه الگویی نمونه یا یک مثال اخلاقی قوی باشد؛
- شناخت باورها و عقاید خودتان ضمن تسهیم آنها با دیگران؛
- از لحظه آموختن، بهره بگیرید؛
- انضباط را به عنوان یک درس اخلاقی به کار بندید؛
- توقع رفتارهای اخلاقی داشته باشید؛
- نسبت به آثار رفتارها واکنش نشان دهید؛
- رفتارهای اخلاقی کارکنان را تقویت کنید و پاداش دهید؛
9 - روزانه اصول اخلاقی را اولویت بندی کنید؛
10- مشارکت و ثبت قانون طلایی؛
- Dinorcia