رویکرد درمانی منطقی، هیجانی الیس (RET)
از رویکردهای درمانی یکپارچه نگر شیوه شناختی _ رفتاری با سردمداری الیس می باشد که درایدن (1984، به نقل از صدیقی،1385) در بررسی این رویکرد درمانی به این نتیجه می رسد که دیدگاه عقلانی – عاطفی چارچوب فلسفی کاملی دارد، و متکی بر جهان بینی فلسفی است.او منطقی شدن مراجع را به معنای تغییرات عمیق فلسفی می داند و ایجاد تغییر به شیوه استدلال و منطق را مطرح می کند پیش فرض رویکردهای استدلالی درباره تغییر رفتار منطقی هستند و قادرندرفتار خود را با دگرگون کردن نظام اعتقادی خویش تغییر دهند بر این مبنا نظام عقلانی عاطفی نمونه بارزی از این رویکرد درمانی است. الیس در عین حال که تمام نظریه اش را مرهون تجارب شخصی می داند، معتقد است که پاره ای از نظریه او در افکار و اندیشه فلاسفه و متفکران و جامعه شناسان قدیم ریشه دارد. سر منشأ فلسفی نظری الیس به افکار پیشینیان فلاسفه رواقی به خصوص اپیکتتوس سیسرو زو برمی گردد.اپیکتتوس معتقد بود انسان ها به وسیله اشیاء برآشفته نمی شوند بلکه نوع نگرش افراد به امور آن ها را برآشفته می کند و الیس از حیث کاربردهایی که از افکار نو در زمینه ی درمان به عمل آورده است نظریه جود را انقلابی و رادیکال به حساب می آورد.
آلبرت الیس در سال 1957 رویکرد خود را معرفی نمود و به گسترش و تجدید نظر در آن ادامه داد او مراکزی برای به کار بستن نظریه اش تأسیس کرده است این روش از فعال ترین و مستقیم ترین روش های درمانگری است و کاربرد گسترده ای دارد به عنوان رویکرد شناختی به شیوه رهنمودی با آموزش وروش ساختن مفاهیم و مسایل از طریق بحث و استدلال به مراجع کمک می شود تا بیاموزی چگونه و با کدام واکنش می تواند بر مشکل خود فایق آید.
او در زمینه ی روش رهنمودی و مستقیم تحت تأثیر هرتزبرگ (مبتکر شیوه ترغیبی درمان) می باشد (شفیع آبادی و ناصری ،1386، ص 54).
این رویکرد به عنوان یک نظریه ی شناختی به فرآیندهای درونی ارگانیزم اشاره دارد. الیس نظریه (S-R) را نمی پذیرد و در مورد انسان بر اساس نظریه ی یادگیری (S-O-R) فکر می کند در این الگو نحوه ای که فرد رویداد محرک را پردازش می کند در تعیین نوع پاسخ هایی که داده می شود بسیار مهم است به طوری که محرک ها نیستند که اهمیت دارند بلکه برداشت های فردی و تعبیرهای او از رویدادها مهم است یعنی مستقیما B به C منجر می شود.
الیس منشأ اضطراب و رفتار ناسازگار را چنین بیان می کند : افرادی که خشم و مشاجره با دیگران را ناپسند می دانند از ترس اینکه مبادا مورد تأیید دیگران قرار نگیرند غالبا خشم و احساسات منفی خود را بروز نمی دهند. در نتیجه اضطراب ایشان به حمله وحشت و احساس درماندگی و افسردگی مبدل می شود اینان خود را درمانده ی احساس می کنند چون عقیده دارند حالشان هرگز خوب نمی شود و مشکلاتشان حل نشدنی است. بنابراین اختلالات عاطفی و ناسازگاری آن ها ریشه در تحریف های شناختی و استنتاج های نادرست دارد که با تغییر افکار می توان احساسات را تغییر داد و بر ترس و نگرانی، عصبیت و هراس های روانی غلبه کرد (صدیقی 1385، ص 33).
.Rational-Emotive-Therapy
.Epictetus
.[3]Cicero
. Zeno
. Herzberg
. Stimulus-response
. Stimulus-object-response