تایلز ( 2004) دارایی نامشهودی كه به وسیله ی قانون حمایت شده اند وبه آنها عنوان مالكیت معنوی را داده اند و شامل حق الامتیاز و كپی رایت و فرانشیزها و علائم و ماركهای تجاری است ، برخی موارد از آنها در ترازنــامه منعكس می شود ولی ســـایرداراییهـــای نامشهود كه شامل سرمایه فكـری است و تحت اصول اقتصـــاد فراوانی عمل می كنند یعنـــی با استفاده بیشتر از ارزش آنهـــا كـاسته نمی شود ، معــمولا در ترازنــامه منعكس نمــی شود (چان ،2009،ص9) . فاصله زیاد بین ارزش دفتری و ارزش بازاری شركت ها ، توجه زیاد شركت ها را نسبت به كشف ارزش دارایی های نامشهود حذف شده از صورت مالی ،ایجاد كرده است ( لیو ،2002،ص14) .
طبق نظر “بونتیس ” اكثر كشورهای مختلف دنیا ( از جمله صنایع ایران) در حال استفاده از روش های سنتی حسابداری مالی هستند كه قرنها پیش برای یک محیط كسب و كار مبتنی بر كارهای یدی و دارایی ملموس مثل تجهیزات و ساختمان ایجاد شده بودند در حالیكه محیط كسب و كار مبتنی بر دانش ، نیازمند مدلی است كه دارایی های ناملموس جدید سازمانی مثل دانش و شایستگی نیروی انسانی ، نوآوری ، روابط مشتری ، فرهنگ سازمانی ، سیستم و فرایندها ، ساختار سازمانی و غیره را در بر گیرد.بنظر می رسد گزارشات حسابداری سنتی بطور ناقص ارزش حقیقی بوجود آمده در شرکتها را منعکس کند ، شکاف بوجود آمده بین ارزش دفتری و بازار در بسیاری از شرکتها از جمله نارسایی های سیستم حسابداری سنتی در تقویم و انعکاس ارزش سرمایه فکری بوده که موجب بروز اختلاف یاد شده گردیده است (چان ،2009،ص5) .
در این رابطه ، سرمایه فكری توجه روز افزون محققان دانشگاهی و دست اندر كاران سازمانی را به خود جلب كرده است. کلیه مدیران وکارگزاران وسرمایه گذاران در شرکتهای پذیرفته شده دربورس باتوجه به نتایج این تحقیق می توانند با سنجش سرمایه فکری به ارزش ذاتی شرکت نزدیک شده و با اطلاع از میزان برخورداری شرکتها ازسرمایه فکری می توانند بازده مالی مالی مورد نظر را مناسب ترپیش بینی كنند.
2-1) بیان مسئله تحقیق
در طول دهه 1980، مفروضات و عقاید نئوكلاسیک ها از سوی نگرش مبتنی بر منابع به چالش كشیده شد. بنابر اظهارات “پن روس ” مزیت رقابتی تنها با تركیبات مختلفی از محصولات و بازارها در یک صــنعت معین به دست نمی آید ، بلــكه عمــدتاً از تفاوت در انواع مختلف منابع ســازمانی نشاٌت می گیرد .از آنجایی كه منابع همیشه قابل انتقال ، قابل تقلید و یا جایگزینی نمی باشد؛ ضروری است تا برای شناسایی منابع واقعی و پایدار به جای توجه به بیرون ، توجه جدی به درون شركت ها به عمل آورد. سازمان ها در حال وارد شدن به اقتصاد مبتنی بر دانش هستند.اقتصادی كه درآن دانش و دارایی های نامشهود به عنوان مهمترین مزیت رقابتی سازمان ها شناخته شده است. امروزه نحوه ی استفاده از دارایی های نامشهود تاثیر بسیار مهمی در موفقیت وبقای سازمان ها دارد به طوری كه این موضوع باعث به وجود آمدن حوزه مطالعاتی و تحقیقاتی جدیدی در مدیریت شده است.در یک طبقه بندی ساده دارایی های نامشهود به دو دسته تقسیم می شود كه یكی از مهـمترین اجزاء آن سرمایه فكری است كه تاثیر مهمی بر روی عملكرد و پیاده سازی استراتژی های سازمانی دارد . از این رو شناسایی و اندازه گیری و مدیریت این سرمایه فكری دارای اهمیت خاص است (گلدی صدقی ،1386،ص25)4.
از سوی دیگر اغلب سرمایه های حسابداری فعلی از نقش و اهمیت فزاینده حق مالكیت معنوی و دانش در سازمان های عصر نوین قافل بوده و از توان سنجش ارزش واقعی دارایی ها در محاسباتشان قاصرند. در حقیقت صورت های مالی در تشریح ارزش واقعی شركت ها از محدودیت های بسیاری برخوردار هستند. در جوامع دانش محور كنونی ، بازده سرمایه فكری به كار گرفته شده بسیار بیشتر از بازده سرمایه های مالی به كار گرفته شده اهمیت یافته است؛
این به این معناست كه در مقایسه با سرمایه های فكری، نقش و اهمیت سرمایه های مالی در تعیین قابلیت سود آوری پایدار،كاهش چشمگیری یافته است.بنابر این سرمایه فکری مظهر راهبرهای ارزش غیر محسوس شرکتها است و نقش فزاینده ای در عملکرد مشترک عوامل تولید(عامل چهارم) ایفا می نماید(چان،2009،ص12) .
در حقیقت مساله اصلی این پژوهش بررسی نقش و اهمیت سرمایه فكری در بازده مالی شركت ها است. در حقیقت این پژوهش تلاشی برای ارزشگذاری سرمایه فكری در صورت های مالی به شمار می آید كه به دنبال پاسخ به سولات اساسی به شرح زیر می باشد:
1) آیا بین سرمایه فكری و ارزش بازار بعنوان شاخص عملكرد مالی شركت رابطه ای وجود دارد ، این رابطه چگونه است؟
2) آیا بین سرمایه فكری و نسبت های سودآوری بعنوان شاخص عملكرد مالی شركت رابطه وجود دارد ، این رابطه چگونه است؟
3) آیا بین سرمایه فكری و نسبتهای فعالیت بعنوان شاخص عملكرد مالی شركت رابطه وجود دارد ، این رابطه چگونه است؟
4) آیا بین سرمایه فكری و بازده سرمایه بعنوان شاخص عملكرد مالی شركت رابطه وجود دارد ، این رابطه چگونه است؟
5) آیا بین سرمــایه فكری و شاخص مبتنی بر ارزش آفرینی بعنوان معیار عملــكرد مالی شركت رابطه وجود دارد و این رابطه چگونه است؟
yle=”color: #000000;”>6) آیا بین هر یک از مولفه های سرمایه فكری و هریک از شاخص های عملكرد مالی شركت آنها رابطه وجود دارد ، این رابطه چگونه است؟
7) و در نهایت اینكه تاثیر اندازه شركت بر سرمایه فكری و عملكرد مالی شركت چگونه است ؟
3-1) چارچوب نظری
“دراكر” (1993) اندیشمند معروف مدیریت می گوید: ما در حال وارد شدن به یک جامعه دانشی هستیم كه در آن منابع اقتصادی اصلی، دیگر سرمایه بیشتر،منابع طبیعی ونیروی كار بیشتر و… نیست .منابع اقتصادی اصلی دانش خواهد بود قرن 21 ، قرن اقتصادی دانشی است. قبل از اقتصاد دانشی ،اقتصاد صنعتی حاكم بوده كه در این اقتصاد عوامل تولید ثروت اقتصادی، یكسری دارایی های فیزیكی و مشهود مانند زمین ، نیروی كار، پول و ماشین آلات و… بوده و از تركیب این عوامل اقتصادی ،ثروت تولید می شود.در این اقتصاد،استفاده از دانش به عنوان عامل تولید ، نقش كمی داشته است اما در اقتصاد دانشی ، دانش یا سرمایه فكری به عنوان یک عامل تولید ثروت درمقایسه با سایردارایی های مشهود فیزیكی،ارجحیت بیشتری پیدا می كند دراین اقتصـاد، داراییهای فكری بخصوص سرمایه انسانی جزو مهمترین دارایی های سازمان محسوب میشود و موفقیت بالقوه سـازمانها ریشه درقابلیت های فكری آنها دارد تا دارایی های مشهود (گلدی ،1386،ص105)2.
در طی دهه گذشته كسب و كارها ، اهمیت مدیریت دارایی های نامشهود خود را درك كرده اند و توسعه مارك ها ، روابط سهامداران ، شهرت و فرهنگ سازمان ها را به عنوان مهمترین منابع مزیت پایدار تجاری خود در نظر گرفته اند. در این اقتصاد توانایی خلق و استفاده از ارزش این دارایی های نامشهود ، یک شایستگی اصلی را برای سازمان ها بوجود می آورد (کینگ هانگ ،2009،ص10)3.
کندریک4 یكی از مشهورترین اقتصاددانان مطرح آمریكاست، می گوید كه در سال 1925، نسبت سرمایه های تجاری نامشهود به سرمایه های تجاری مشهود 30 به 70 بوده است ولی این نسبت در سال 1990 به میزان 63 به 37 رسیده است؛ همچنین “لئو” مطرح می سازد كه فقط در حدود 10 تا 15 درصد كل ارزش بازاری شركت ها را تشكیل می دهند كه هنوز هیچ كاری در مورد اندازه گیری انها صورت نگرفته است)همان منبع).همچنین یكسری مطالعات انجام شده در سال 1999 در زمینه تركیب دارایی های هزاران شركت غیرمالی در طی سال های 1978 تا 1998 نشان داد كه رابطه بین دارایی ها نامشهود و مشهود 20 به 80 بوده و در سال 1998 ، این نسبت تقریبا به 80 به 20 رسیده است. این تغییرات قابل ملاحظه باعث ایجاد یكسری روش ها برای محاسبه ثروت شركت هایی شده است كه مهمترین دارایی های آنها ، دارایی های نامشهود بویژه فكری و دانش بوده است .