قنبری هاشم آبادی و همکاران( ۱۳۹۱) پژوهشی تحت عنوان بررسی ارتباط ادراک از خدا با خودپنداره و خودکارآمدی با توجه به متغیرهای فردی در میان دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد انجام گردید. با بهره گرفتن از گروه نمونه ای به حجم ۴۵۵ نفر از دانشجویان دانشگاه فردوسی که به شیوه تصادفی انتخاب شده بودند آزمونهای ادراک خدا (لاورنس، ۱۹۹۷)، خودپنداره راجرز (۱۹۵۱) و خودکارآمدی عمومی (نظامی و همکاران، ۱۹۹۶) اجرا گردید. داده ها توسط ضریب همبستگی پیرسون، اسپیرمن و ایتا و آزمون خی دو تحلیل گردید. یافته ها ضمن تأیید خصوصیات روانسنجی آزمون ادراک خدا، بین احساس خودکارآمدی و خرده مقیاسهای حضور، پذیرش، خیرخواهی، تاثیر و کل نمره ادراک خدا ارتباط معنیدار یافته شد. بین خودپنداره و خرده مقیاسهای حضور، چالش، پذیرش، خیرخواهی، تاثیر، مشیت و کل نمره ادراک خدا ارتباط معنیدار نشان داد. نتایج همچنین بیان کرد که بین ادراک خدا و وضعیت مذهبی خانواده ارتباط معنیداری وجود دارد. نتایج این پژوهش همچنین نشان داد ادراک خدا با خودپنداره و احساس خودکارآمدی، دو متغیر مهم روانی، در ارتباط است.
بهاری و همکاران(۱۳۹۰) در پژوهش خود که با هدف بررسی تاثیر آموزش مهارت های ارتباط همسران بر کاهش تعارض زناشویی انجام شد پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل و نمونه گیری در دسترس و جایگزینی تصادفی بود. جامعه آماری ۴۴۰ زوج مرکز مداخله در بحران شهر اصفهان در سال ۱۳۸۷ بود. ۳۰ زوج به طورتصادفی در دو گروه جایگزین شدند. زوجهای گروه مداخله طی دو ماه هشت جلسه دو ساعته مهارت های ارتباط همسران را آموزش دیدند. یافته ها نشان دادند که بین میانگین نمرات پس آزمون زوجهای گروه مداخله و گروه گواه تفاوت معنادار وجود دارد . همچنین نشان دادند که این برنامه در کاهش واکنشهای هیجانی، جلب حمایت فرزندان، رابطه با اقوام و دوستان خود و میزان کلی تعارض زناشویی زوجهای متقاضی طلاق مؤثر بوده است.
دهقانی فیروز آبادی و آرین (۱۳۸۸) پژوهشی به منظور، بررسی اثربخشی خودگوئیهای درونی مثبت بر افزایش میزان باورهای خودکارآمدی عمومی زنان انجام گرفته است. ابزاری که در این پژوهش مورد استفاده قرارگرفته است، مقیاس خودکارآمدی عمومی (GSE) شرر و همکاران (۱۹۸۲) است . جامعه آماری پژوهش، زنان متأهل مراجعه کننده به مرکز آموزش خانواده کمیته امداد امام خمینی(ره) غرب استان تهران بودند. از بین مراجعه کنندگانی که پس از فراخوان مرکز در تیرماه ۸۶، داوطلب شرکت در دوره آموزشی شدند، پس از مصاحبه اولیه وکسب اطمینان از علاقه و تعهد آن ها نسبت به شرکت در تمام جلسات، ۲۴ نفر به طور تصادفی انتخاب شدند که در دو گروه ۱۲نفر کنترل و آزمایش به صورت تصادفی جایگزین شدند. سپس اعضای دو گروه به پرسشنامه خود کارآمدی عمومی پاسخ دادند. آنگاه گروه کنترل در نوبت انتظار قرار گرفته و گروه آزمایش طی ۸ جلسه یک ساعت و نیمی در برنامه آموزش خودگوئی های درونی مثبت بر مبنای مفاهیم مکتب شناخت درمانی شرکت کردند. پس از آن، از هردوگروه پسآزمون به عمل آمد و داده های حاصله توسط آزمون t برای مقایسه میانگینهای دو گروه مستقل مورد تجزیه و تحلیل واقع گردید. نتیجه پژوهش نشان داد که آموزش خودگوییهای مثبت در افزایش میزان باورهای خودکارآمدی عمومی زنان مورد نظر مؤثر بوده است.
بخشایش و مرتضوی(۱۳۸۸) به بررسی رابطه رضایت جنسی، سلامت عمومی و رضایت زناشویی در زوجین پرداخت. روش پژوهش از نوع همبستگی چند متغیری بود که ۵۰ زوج به روش نمونه گیری در دسترس از میان زوجین ساکن یزد انتخاب شدند. یافته ها نشان دادند همبستگی بین رضایت جنسی ورضایت زناشویی مثبت است . اما این دو متغیر با سلامت عمومی رابطه ندارند . همچنین تفاوت زنان و مردان (زن و شوهرها) از لحاظ این متغیرها معنادار نبود . رابطه میزان تحصیلات بارضایت جنسی معنادار بود، ولی با رضایت زناشویی و سلامت عمومی معنادار نبود . رابطه مدت زمان ازدواج با رضایت زناشویی و سلامت عمومی زوجین معنادار نبود،. اما با رضایت جنسی رابطه معنادار و معکوس است.
پورابراهیم و رسولی (۱۳۸۷) در مطالعه ای با عنوان اثربخشی معنادرمانی گروهی بر کاهش افسردگی و ارتقای معنای زندگی در زنان سالمند ، که در یک نمونه ۳۰ نفره از زنان بالای ۶۵ سال مقیم آسایشگاه قدس تهران انجام شد، که پس از اجرای آزمون افسردگی سالمندان و آزمون معنای زندگی افرادی که نمره ۱۵یا بالاتر در آزمون افسردگی سالمندان کسب کردند به روش تصادفی ساده انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایشی و گروه گواه جایگزین شدند. پس از معنادرمانی گروهی مجددا آزمون های مذکور اجرا و برای تجزیه و تحلیل یافته ها از آزمون آماری تحلیل کواریانس استفاده شد . نتایج نشان داد گرچه افسردگی گروه آزمایش پس از اجرای روش درمانی کاهش یافته است اما این کاهش، بین گروه های گواه و آزمایش معنیدار نیست در حالی که در ارتقای معنای زندگی، بین گروه های آزمایش و گواه تفاوت معنادار بود.
خانه یی (۱۳۸۶) در پژوهش خود به بررسی اثربخشی درمان گروهی با رویکرد تحلیل محاوره ای برن( TA) بر افزایش ابراز احساسات و رضایت زناشویی در بین زنان شهر تهران پرداخته شده است . پژوهش از نوع تحقیق آزمایشی و روش نمونه گیری تصادفی و خوشهای چندمرحله بود . از بین نواحی آموزش و پرورش استان تهران منطقه ۴ و سپس از بین دبیرستانهای منطقه مذکور یک دبیرستان به طور تصادفی انتخاب گردید . بعد از گرفتن آزمون از ۹۰ نفر، ۲۴ نفر نمونه به صورت تصادفی انتخاب شد که ۱۲ نفر در گروه آزمایش و ۱۲ نفر در گروه کنترل قرار گرفتند . درابتدا ازهر دو گروه آزمونهای ابراز احساسات و رضایت زناشویی بعمل آمد . سپس گروه آزمایش تحت ۱۲ جلسه درمان گروهی با رویکرد تحلیل محاوره ای (TA) قرار گرفتند و بعد از انجام درمان گروهی(TA) وضعیت ابراز احساسات و رضایت زناشویی دو گروه مورد آزمون قرارگرفت . سپس یکماه بعداز آخرین جلسه گروهی باردیگر هر دو آزمون برای پیگیری از گروه آزمایش گرفته شد . آنگاه داده ها مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفته، برای گردآوری اطلاعات و سنجش رضایت زناشویی از پرسشنامه ۴۷ سؤالی رضایت زناشویی انریچ استفاده شد و جهت آزمودن ابراز احساسات افراد گروه ها از پرسشنامه ۳۴ سؤالی و ابراز احساسات که توسط محمد امینی قمی ساخته شده استفاده شده است . پس از تحلیل داده های آماری از آزمون( t) و برای نرمالیتی کردن پیشآزمونها در گروه های آزمایش و گواه از آزمون کالموگروف – اسمیرنف استفاده شد و مشخص گردید که درمان گروهی با رویکرد تحلیل محاوره ای (TA ) بر شیوه های صحیح ابراز احساسات و رضایت زناشویی تأثیر مثبت داشته است.
“