تفرج در دنیای درون جهان برون باقی نمی گذارد و انسان این موجود سرگشته و درمانده نه تنها لذت تفکر را حس نمی کند بلکه انگیزه کافی برای اندیشیدن در باب ضروریات زندگی در خود نمی یابد حاصل این روند، بیگانگی او با خویشتن و جهان خارج از خویش است ولی آنچه دردآورتر عمیقتر و دشوار تر رخ می نماید بیگانگی با خود (عالم درون) است.
در کلام الهی از خود بیگانگی حاصل از خدا بیگانگی تلقی شده است آنجا که می فرماید در زمره آنانی نباشید که خدای را از یاد برند، پس خود را نیز از یاد بردند.
امروزه از خود بیگانگی معمای بزرگ و معضل فکری اندیشمندان و نویسندگان نام آور می باشد. به گفته اریک فروم از زمان دکارت تاکنون هویت فرد از بزرگترین مشکلات فلسفه جدید بوده است.
الکسیس کارل در بحث از انسان این موجود ناشناخته چنین می نویسید. ما می خواهیم معنای زندگی و مرگ را بدانیم چرا باید زیست؟ به کجا می رویم؟ سرنوشت روان ما چیست؟
وایتهد، ریاضیدان و فیلسوف برجسته معاصر معتقد است که در سبز فایل انسان در لابه لای شهرهای بزرگ و جمعیت های انبوه و متراکم ، بخشی از حقیقت وجودی خویش را از دست داده است و احساس تعلق به جایی ندارد تعبیری که در حال حاضر برای از خود بیگانگی به کار می رود فقدان هویت است که به عقیده ارکسیون مفهوم بحران هویت گوباتر و جامع تر است. او هر یک از مراحل رشد آدمی را توام با یک بحران می داند ولی شروع بحران هویت را از دوره نوجوانی دانسته و دامنه آن را به دوره جوانی امتداد می دهد. شاید بتوان اریکسون را موفقترین نظریه پردازی دانست که در عرصه روان شناسی ، مفهوم هویت را به ما شناسانده است. شاید بتوان هویت را به محورهای مختصات تشبیه کرد.
در ریاضیات نقطه با تعیین طول و عرض آن در دستگاه محورهای مختصات قابل تعریف، محاسبه و عملیات ریاضی است و در غیر این صورت نقطه را نمی توان در محاسبات ریاضی وارد نمود لذااهمانگونه که در طول و عرض نقطه هویت آن را تشکیل می دهد. ویژگیهای گوناگون و متعددی نیز هویت آدمی را تعیین می کند.
ارزش و جایگاه بحث هویت بی نیاز از ارائه دلیل است ولیکن تنها به ذکر یک مورد اکتفا می شود. براساس قاعده عقلی، تعرف الاشیاء با ضدادها» یعنی هر چیزی با ضدش شناخته می شود کافی است توجهی به آثار پیامدها و نتایج ناگوار «فقدان هویت» داشته باشیم و از عمق رنج و دردی که جوانان بی هویت احساس می کنند. آگاه شویم بخش قابل توجهی از افسردگی ها و احساس پوچی و درون تهی شدن ها و روزمرگی ها نتیجه منطقی بی هویتی است.
در این تحقیق سعی شده است که علاوه بر تعیین جلوه های متنوع هویت که شامل هویت فردی ، خانوادگی، اجتماعی و فرهنگی و … پرداخته و به ارتباط بین آنها اشاره شود و راه کارهای تکوین و تقویت هر یک پیشنهاد گردد. منبع (نظریه ها در روان شناسی شخصیت) ، سعید شاملو
موضوع پژوهش عبارت است از :
بحران هویت و نوجوانی
بیان مساله: آیا بحران هویت در نوجوانی وجود دارد.
فرضیه تحقیق: بین نوجوانی و بحران هویت رابطه وجود دارد.
فایده و اهمیت طرح تحقیق :
من کیستم این سوالی استکه ذهن هر نوجوانی را به خود مشغول می کند و به دنبال همین سوال است که در جست و جوی خویشتن و کسب هویت تلاش می کند البته این سوال به یکباره در نوجوانی ظاهر نمی شود، بلکه ریشه های آن از دوران کودکی وجود داشته است. در جریان رشد کودکان به تدریج وجود خود را از دیگران به ویژه مادر متمایز می کنند و خود را کمابیش مستقل و جدا از دیگران می بینند این روند از سالهای کودکی آغاز می شود.
بحران هویت در دوران نوجوانی و به موازات رشد فیزیکی ، شناختی و اجتماعی و عاطفی اهمیتی خاص می یابد. بسیار از نوجوانان با شور زیادی از خود سوال می کنند که جایگاه اجتماعی من کجاست؟ شغل آینده من چیست؟ رشته تحصیلی من چه خواهد بود ارزش های مذهبی ، اخلاقی و فلسفی من چه خواهند بود؟ انتخاب راه ها و ارزش های ممکن برای نوجوانان چندان ساده نیست. چرا که آنها با طیف گسترده ای از انتخاب های ممکن مواجه می شوند و با توجه به تنوع انتخاب باید تصمیم بگیرند.
تعریف اصطلاحات :
- هویت: Identity درمطالعه شخصیت: خوداساس و مستمر فرد، مفهوم درونی و ذهنی از خویش به عنوان یک شخص در این کاربرد به طور معمول کیفیت مشخص می شود: مثل هویت جنسی ، هویت قوی یا گروهی.
- بحران هویت: Identity بحران هویت عبارت است از فقدان حاد احساس هویت خود فقدانن احساس طبیعی از تداوم زمان. فقدان این احساس که شخص امروز و این جا از نظر پایداری همان شخص دیروزی است که در این جا بود.
- اختلال هویت: Identity.D. اختلال هویت یکی از ملاکهای اختلال شخصیت مرزی است. اختلال هویت عبارت است از بی ثباتی بارز و مستمرل خود انگاره یا احساس نقص.
- هویت خود: Identity Egi احساس هویت که توانایی تجربه خود را به عنوان چیزی که تداوم و یکنواختی دارد و قدرت رفتار مطابق آن را تامین می نماید (اریکسون)
مفهوم شناسی هویت :
تاملی در معنا و مفهوم هویت ، حدود انتظارات ما را از این بحث مشخص می کند در فرهنگ معین آمده است هویت یعنی ذات باری تعالی 2. هستی و وجود 3. آنچه موجب شناسایی مشخص باشد 4. حقیقت جزئیه یعنی هرگاه ماهیت با تشخیص لحاظ و اعتبار شود هویت گویند و گاه هویت به معنی وجودخارجی است و مواد تشخص است و هویت گاه با لذات و گاه بالعرض است.
هویت یعنی حقیقت شی یا شخص که مشتمل بر صفات جوهری او باشد. هویت در لغت به معنای شخصیت، ذات، هستی و وجود می باشد.
دهخدا در لغت نامه اش هویت را عبارت از تشخص دانسته و می گوید و همین معنی میان حکیمان و متکلمان مشهور است.
هویت از منظر اریکسون :
اریک اریکسون که نام او با هویت پیوندی عمیق دارد می نویسید:
هویتی که نوجوان درصدد است تا به طور روشن با آن مواجه شود این است که او کیست؟ نقشی که باید در جامعه ایفا نماید چیست؟ آیا او یک کودک است یا بزرگسال؟ آیا او توانایی این را دارد که روزی به عنوان یک همسر یا پدر و مادر باشد؟ آیا او علی رغم نژاد مذهب یا زمینه های ملی که او را از نظر مردم کم ارزش جلوه می دهد احساس اعتماد به نفس دارد؟
الف- بررسی تاریخی
اریکسون و انسان آرمانی «هویت جو» ERIK- ERIKSON
«[1]در اندیشه اریکسون ، هویت جانشین جنسیت فرویدی تلقی شده و کیستی شناسی یا شناسایی هویت خویشتن هسته مرکزی نظریه رشد شخصیت در مکتب اریکسون است. شناسایی هویت در فرهنگهای مختلف بطور متفاوت سازمان می یابد. به نظر او
و در بلوغ با انقلاب فیزیولوژیک ، تصویر ذهنی نوجوان از بدن و هویت خویش مورد تهدید واقع می شود، اگربرقراری مجدد هویت به نحوی مطلوب حاصل نشود خطر سرشکستگی و ابهام نقش، نوجوان را تهدید می کند و رشد روانی او را دستخوش نابسامانی می سازد. در دیدگاه «اریکسون» ، در نوجوان گاهی به نظر می رسد که هویت واقعی به اطلاع ، خویشتن خویش را گم کرده به درستی نمی داند کیست. جون تعیین هویت شخصی و اجتماعی در نظامهای رقابتی ، امری دشوار و پیچیده است. معهذا زیستن در آنها مستلزم شخصیتی پایدار و با هویت است تا در برابر ابهام نقشهای مقاومت شود. «استقرار هویت» باید قبل از زناشویی تحقق یا بد هرکس باید بداند او خود کیست و در آینده مایل است چگونگی باشد بتواند تشخیص دهد چگونه همسری می خواهد «استقلال هویت» زمانی فرا می رسد که دیگر هیچ گاه هویت خویش مورد پرسش و تردید قرار نمی گیرد و بدون نیاز عاطفی به دیگران می توان بقا و رشد یافت. استقرار هویت یک تلفیق همه جانبه از آرزوها ، هدفهای حرفه ای و کلیه خصوصیات است. چنین وحدت هویتی را «تعادل شخصیت» می نامند.
اریکسون هدف روانکاوی را استقرار و باز سازی هویت بیمار با طرد ابهام در نقشهای می داند. او بجای جنسیت ، بر اهمیت نفوذ شرایط- سازمانها و نهادهای اجتماعی تکیه می کند که من ناچارا «باید در آنها ریشه گیرد».
«[2]البته آنچه که بیشتر در نظریه اریکسون ابتکاری و جالب و قابل اهمیت است بحثی است درباره «[3]هشت سن بشر» کوشش ماو برای نشان دان چگونگی نقش فرهنگ در تکامل رشد شخصیت ، نگاه و بینش جدید و ابتکاری در شناخت مسائل مهمی که انسان در ارتباط باخود و جهانش با آنها روبه رو است به ما عرضه می دارد.
اگرچه اریکسون معتقد است که هشت مرحله رشد جهان شمول بوده و شامل همه انسانها می شود، لیکن به این موضوع نیز اعتقاد دارد که تفاوتهای فرهنگی در نحوه برخورد هر فرد با مسائل ایجاد شده در هر مرحله و حل آنها تاثیر بسیار و می گذارد. مثلا «آداب و رسوم بلوغ در تمام اجتماعات وجود دارد، لیکن نحوه تجلی آنها و اثری که بر فرد می گذارند در فرهنگهای مختلف متفاوت است.
در کتاب «[4]کودکی و جامعه» اریکسون درباره «هشت مرحله رشد» می گوید که این مراحل نتیجه پیاده شدن یک طرح اولیه و فطری است که بوسیله دستگاه وراثت انتقال می یابد. این نظریه «اپی ژنتیک» رشد معتقد است که هر مرحله از زندگی زمان مناسبی دارد که در آن زمان ظهور می کند و مسلط است بر زندگی فردا انسان. هنگامی که تمامی مراحل طبق نقشه قبلی پیاده شوند یک شخصیت تکمیل شده ایجاد می گردد. در کنار این روند رشد اریکسون معتقد است که هر یک از این مراحل توام با یک «بحران[5]» می باشد. به نظر اریکسون «بحران» به معنای خطر فاجعه آمیز نیست بلکه درهر کدام از مراحل رشد که نقطه عطف جدیدی هستند بالطبع بحرانی رخ می دهد که پایه و ما به سلامت و یا ناسلامتی های بعدی است. اگر در هر کدام از این مراحل با این بحرانها که جنبه های مثبت و منفی دارند و قسمتی از جنبه های طبیعی رشد محسوب می شوند برخورد رضایت بخش شود، جنبه مثبت شخصیت مانند اعتماد به دیگران ، شک و تردید و احساس حقارت جذب ایگو می گردد با آرمان شخصیت
رشد ناسالم می یابد».
«[6]نظریه هشت مرحله ای اریکسون در مورد رشد روانی ، چگونگی پیدایش تبادلات و تضادها را در هر مرحله نشان می دهد- «(جدول-1)». انسان سالم با تغییر و تبادلات برخورد مناسبی دارد و تعارضات را به شیوه های موفقیت آمیز حل می کند. هر کدام از مراحل «اریکسون» دارای دو حد از حل مشکل است. برای مثال ابتکار و گناه (مرحله 3 تا 6 سالگی). در حالت توازن، اکثر مردم حد میانه را پیش می گیرند که در آن میزان تجربیاتی که احساس ابتکار را به آنها می دهد احتمالا بیشتر از میزان تجربیاتی است که منجر به احساس گناه می شود. به این سبب مراحل «اریکسون» در واقع مراحل روانی است که رابطه میان شخصیت و گستره اجتماع را نشان می دهد.
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)