امروزه مواد فیبری، به دلیل خواص کاربردی و مفید آنها در بسیاری از زمینه های مهندسی استفاده می شوند. مواد فیبری در برگیرنده خواص مکانیکی خوبی مانند انعطاف پذیری در شرایط خاص طراحی، سبکی وزن، مقاومت بالا در مقابل خستگی و خوردگی، چگالی کم، مقاومت در برابر دما و صدا و خواص الکتریکی آنها، می باشند.
تحقیق در مورد انتقال حرارت در محیط های فیبری، به دلیل کاربردهای صنعتی فراوان آن و بخصوص به عنوان عایق حرارتی در زمینه های ساختمانی، صنعتی و هوا و فضا، موضوع قابل توجهی جهت بسیاری از تحقیقات می باشد و همچنین با توجه به گسترش تکنولوژی انتقال حرارت، این موضوع در نظر مهندسانی که در زمینه های کنترل حرارت فعالیت می کنند، بسیار مهم و مورد توجه می باشند. بررسی انتقال حرارت در درون عایق های فیبری موضوع بحث بسیاری از محققان در چهل سال گذشته بوده است، ولی هرکدام از آنها تنها از جنبه خاصی از این موضوع را مورد بررسی قرار داده اند. شکل (I-1) نشان دهنده تقسیم بندی انواع جنس عایق های مورد استفاده در دماهای مختلف می باشد.
در میان مواد مقاوم در برابر حرارت، اکسیدهای با دمای ذوب بالا بسیار مهم می باشند. این ترکیبات، با مشخصه دمای ذوب بالا (1700 – 2800 درجه سانتی گراد) و مقاومت در برابر اکسیداسیون، بر بسیاری از مواد مقاوم در برابر حرارت برتری دارند. ضریب هدایتی آنها بسیار پایین تر از فلزات می باشد. اینگونه اکسیدها به آسانی در دسترس بوده و در بسیاری موارد قیمت چندان بالایی ندارند. مواد اولیه برای تهیه فیبرها، اکسیدهای آلومینیوم، زیرکونیوم، سیلیکون، تیتانیوم و سایر مواد مشابه و یا ترکیبی از آنها می باشد. اثبات گردیده که آلومینیوم و زیرکونیوم، و در میان اکسیدهای غیر فلزی، اکسیدهای سیلیکون و بورون از امکانات بهتری برخوردار می باشند.
مواد فیبری سبک به طور گسترده ای در کاربردهای با دمای بالا، به عنوان عایق حرارتی در کوره ها و مبدل های حرارتی و سیستم های چند منظوره حفاظت حرارتی در سفینه های فضایی، در هنگام ورود به لایه متراکم اتمسفر در ترمزهای آیرو دینامیکی، مورد استفاده قرار می گیرند. کاربرد آنها در صنایع الکتریکی و الکترونیکی نیز در خور اهمیت می باشد، زیرا باعث افزایش ضریب اطیمنان ماشین های الکتریکی، و توسعه صنایع میکرو الکترونیک و ساخت IC ها شده است. به عنوان مثالی برای کاربردهای در دماهای بالا، مواد فیبری می توانند به عنوان محافظی در برابر حرارت برای کاهش دمای دیواره ها، نرخ انتقال حرارت و گرادیان دما مورد استفاده قرار گیرند. در بعضی موارد پوشش هایی نیز به جهت جلوگیری از اثرات محیطی لازم می باشد.
با توجه به اینکه یکی از مهمترین هزینه ها در صنعت هزینه های تعمیر و نگهداری و توقفات روند تولید ناشی از خطاها می باشد، بحث تشخیص به موقع خطا به منظور پیشگیری از گسترش آن از اهمیت بالایی در صنعت برخوردار است. بسیاری از محققان و مهندسان در سال های اخیر توجه خود را به تشخیص خطا و نگهداری پیشگیرانه که هدف آن جلوگیری از خطاهای بزرگ در موتورهاست، معطوف کرده اند. تا کنون روش های مخرب و غیرمخرب زیادی پیشنهاد شده اند. روش های غیر مخرب روش هایی هستند که بر پایه اندازه گیری های ساده و ارزان بنا شده اند و نیازی به تغییر ساختار موتور ندارند. در این سمینار سعی می شود روش های هوشمند بر پایه تحلیل سیگنال برای تشخیص بعضی خطاها در موتور القایی مورد بررسی قرار گیرد. و پس با انتخاب متد مناسب روشی برای تشخیص خطاهای مهم ارائه خواهد شد.ابتدا در فصل اول به معرفی راهکارهای مختلف بکار رفته برای تشخیص خطا در ماشین های القایی، مزایا و معایب آن ها پرداخته می شود. سپس در فصل دوم در مورد استفاده از هوش مصنوعی در تشخیص خطا بحث می شود. در فصل سوم نحوه طراحی و پیاده سازی دو طبقه بندی کننده از نوع بیزی و نیز شبکه عصبی به عنوان ابزار تفکیک موتورهای سالم از موتورهای سالم از موتورهای خطا دار شرح داده و ملاحظات مربوط به آن بیان خواهد شد. فصل چهارم تحلیل موجک به عنوان یکی از ابزار مهم سیستم های هوشمند برای مانیتورینگ سیگنالهای خطا و مقایسه با سیگنالهای ماشین در حالت سالم و حتی به صورت آنلاین مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل پنجم به بررسی روش های مدلسازی دینامیکی موتور القایی معیوب می پردازیم به بررسی دیگر روش ها مانند روش اجزاء محدود، روش تفاضلات متناهی و روش تابع سیم پیچی پرداخته می شود و در نهایت در فصل ششم نیز نتیجه گیری را از سمینار ارائه می دهیم.
هریک پرداخته شده و مکانیزم های موثر در تخریب اگزرژی و همچنین تقسیمات اگزرژی کل به اگزرژی های مکانیکی، حرارتی و شیمیایی و یا اگزرژی سوخت و محصول بیان شده و راندمان اگزرژی براساس آنها محاسبه می شود.
در فصل سوم به پژوهش های موجود انجام گرفته در ارتباط با عملکرد سیکل برایتون اشاره شده و یک روش جهت بهینه سازی آن برای سیکل ساده و پیشرفته براساس نسبت دمای تراکم، ارائه می شود.
در فصل چهارم برای اجزاء مختلف سیکل برایتون، مدلسازی انجام گرفته و روابط مربوط، جهت محاسبه مقادیر اگزرژی های تخریب شده و همچنین مشخصه های ترمودینامیکی آن استخراج می شود. همچنین یک بهینه سازی براساس افت فشار ورودی جهت قدرت ماکزیمم انجام می گیرد.
در فصل پنجم نیز یک آنالیز اگزرژی برای سیکل ساده و پیشرفته انجام گرفته و نتایج مربوط به این آنالیز به صورت عددی در ارتباط با نرخ اگزرژی های تخریب شده، راندمان های اگزرژی اجزاء و کل سیستم و دما و اگزرژی نقاط مختلف سیکل و قدرت خالص بیان شده و بحث و بررسی می شود.
در خاتمه نیز پیشنهاداتی در مورد مطالعات بیشتر و جدیدتری که در ارتباط با این تحقیق می تواند ادامه یافته یا انجام گیرد، عنوان می شود.
در مجموع مطالعه انجام گرفته در این پروژه یک فهم اساسی در ارتباط با اهمیت و نقش روش اگزرژی به عنوان ابزاری جهت طراحی بهتر اجزاء و یا دسته بندی بهتر فرایندهای آنها از طریق محاسبه نرخ اگزرژی نابود شده می دهد.
تغییرات دمایی یكی از عوامل مؤثر و یا گاهی عامل اصلی در تخریب سازه های مهندسی می باشد.
اعضاء جدار نازك كه بعنوان مثال در پوستة رآكتورها، ساز ههای فضایی، توربین ها و اجزای دیگر مكانیس مها
بكار می روند، مستعد شكست ناشی از كمانش، خیز با دامن ههای زیاد و یا تن شهای اضافی در اثر بارهای
حرارتی و یا بارهای مركب حرارتی- مكانیكی می باشند.
توسعة مواد هوشمند با اجزای پیزوالكتریك،پتانسیل زیادی را برای استفاده در صنعت و بخصوص
در زمین ههای فوق ایجاد نموده است. این مواد بخاطر اثرات مستقیم و معكوسی كه دارند بهمراه خصوصیات
ذاتی و انطباقی شان قادرند خصوصیات مكانیكی و حرارتی بهتری را نشان دهند و در واقع مشكلات و مسائل
ناشی از بارهای حرارتی و یا بارهای مركب حرارتی- مكانیكی را تا حدودی رفع نمایند.
بخاطر طبیعت مواد پیزوالكتریک كه عمدتاً سنسور و یا محرك هستند، این مواد برای مطالعه و
بررسی واكنش سیستم های گسترده، بسیار اید هآل می باشند. مواد پیزوالكتریک كه بوسیلة محققین برای
حس كردن و كنترل كردن چنین سیستم هایی بكار می روند بصورت تیر، ورق و پوسته هستند. مواد
پیزوالكتریک یا به سطح سازة هوشمند چسبانده می شوند و یا درون سازة هوشمند قرار می گیرند.
با توجه به اینكه این مواد سبك، كم حجم، ساده، محكم و از لحاظ ابعادی كوچك هستند تعداد
زیادی از آنها را م یتوان در سازه مورد استفاده قرار داد بدون اینكه جرم سازه به میزان قابل توجهی زیاد
شود. علاوه بر این روی خواص مكانیكی و دینامیكی سیستم پیوسته تأثیر زیادی ندارد.
در زمینه مدل كردن رفتار سازه های پیزوالكتریک با بهره گرفتن از متد تحلیلی كارهایی انجام شده
است. مثلاً لین كی رونگ و دیگران بر اساس روابط ساختاری دو بعدی مواد پیزوالكتریك، یک حل تحلیلی
برای یک تیر هوشمند كه توسط یک جفت محرك پیزوالكتریک تحریک شده است، ارائه داده اند. حل ارائه
شده براساس تعریف تابع تنش ” ایری” برای مواد پیزوالكتریک و تیر الاستیک بنا شده است.
كارهای قبلی اساساً در زمینة توسعة مدل های ساده شده برای كنترل ارتعاشات تیرها بوده است
این كار با توسعة ورق كلاسیک برای مشاركت اثرات پیزوالكتریک دنبال شد. در حقیقت توسعة
ورق كلاسیک منجر به تشكیل متدهای المان محدود برای تحلیل سازه های باهوش با بهره گرفتن از المان های
ورق و پوسته گردید.
بطور كلی، تئوری ورق كلاسیک برای ضخامت های كم نتایج قابل قبولی م یدهد اما این تئوری از
تنش های برشی بین لای های صرفنظر م یكند و در نتیجه برای لای ههای ضخیم و لایه هایی كه خصوصیات غیر
همگن زیادی دارند دقت خیلی كمی دارد. برای رفع این محدودیت تئوری كلاسیك، نظریه مراتب بالاتر 3
بوجود آمد. نظریة مراتب بالاتر جایگزین نسبتاً ساده و از نظر محاسباتی مؤثرتری برای تئوری كلاسیك
ارائه می كند كه برای بسیاری از موارد مناسب می باشد.
در همة متدهای مشروح فوق از اثرات حرارتی چه بصورت پاسخ فعال و چه بصورت پاسخ سنسوری
در سازه های هوشمند صرفنظر شده بود. زمانیكه سازة پیزوالكتریک باید در محیطی خیلی داغ یا سرد كار
كند، اثرات حرارتی مهم م یباشد. این شرایط بالای حرارتی ممكن است از سه طریق مجزا بر روی پاسخ
سازة پیزوالكتریك، به شدت اثر گذار باشد:
1. تولید تنش حرارتی ناشی از اختلاف ضرایب انبساط حرارتی بین لایه های پیزوالكتریک و
رشته های مادة مركب.
2. پدیدة پیروالكتریک 4 (مثلاً تغییر در جابجایی الكتریكی ناشی از كوپل رفتار مكانیكی و
حرارتی مادة پیزوالكتریك).
3. وابستگی حرارتی خصوصیات د یالكتریك، پیزوالكتریک و الاستیك.
بحران انرژی و محدود بودن ذخائر رو به اتمام نفت و اندیشه جایگزینی انرژی فسیلی
توسط انرژی های دیگر به ویژه انرژی اتمی نظر دانشمندان و مکتشفین را به اهمیت
فراوان عناصر رایواکتیو در دهه های اخیر مشغول داشته است . به کار گیری فلزات
رادیواکتیو مانند اورانیوم و توریوم در نیروگاه های اتمی گامی جدید در جهت تامین
نیاز های روز افزون بشر و روند تکاملی تکنولوژی در بهبود استاندارد های زندگی به
شمار می اید . اکتشاف این فلزات رادیواکتیو و فلزات همراه آنها مستلزم بکار گیری
روش های اکتشافی مختلف است . در همین راستا منطقه ناریگان که همراه با نواحی
ساغند یزد و گچین بندر عباس جز اولویت های اکتشافی سازمان انرژی اتمی ایران
است . مورد توجه قرار گرفته است . با توجه به شرایط کانی سازی پیچیده و تکتونیزه
بودن منطقه از تکنیک های مختلفی جهت دست یابی به بهترین نتیجه استفاده شده است
که به ترتیب عبارتند از :
استفاده ازروش سنجش از دور که شامل پردازش تصایر ماهواره ای سنجنده های ETM
,Aster جهت تفکیک واحد های لیتولوژیک و تعیین نواحی دارای آلتراسیون منطقه ناریگان
است ، که می تواند به عنوان رهنما و کلیدی جهت مراحل بعدی اکتشاف مورد توجه قرار گیرد .
در ادامه بررسی های زمین شناسی در محدوده بلوک 1 ناریگان انجام شده است و در مرحله
سوم برداشت نمونه از منطقه جهت تهیه مقاطع نازک و صیقلی و انجام مطالعات پتروگرافی
صورت گرفته و با توجه به نتایج بدست آمده تصمیم به انجام عملیات ژئوفیزیکی با دو روش
مغناطیسی سنجی و رادیومتری گرفته شد که پس از برداشت اعمال تصحیحات و در نهایت با
اعمال فیلتر های مختلف نقشه های شدت مغناطیسی و شدت کل رادیواکتیوتیه ترسیم و تفسیر
شده اند . و در آخرین مرحله از روش های ژئوشیمیایی جهت تعیین مقادیر زمینه ، آنومالی های
ممکن ، احتمالی و آنومالی قطعی استفاده شده است . نتایج بدست آمده نشان می دهد که در
محدوده آنومالی یک شاهد دو منطقه با ناهنجاری قطعی هستیم که می تواند جهت مطالعات
بعدی همچون انجام مطالعات ژئوشیمیایی با تراکم بیشتر شبکه برداشت و همچنین انجام عملیات
حفاری و لاگینگ مورد توجه قرار گیرد .
این فایل حذف شد
موارد مرتبط :
http://sabzfile.com/%d9%be%d8%a7%db%8c%d8%a7%d9%86-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-%d9%85%d8%b9%d8%af%d9%86/