“
۲-۳-۱۳- هوش هیجانی
سالووی و مایر[۱۳۵] بر اساس کار گاردنر (١٩٨٣) هوش هیجانی را گسترش دادند و آن را به عنوان “توانایی درک و ابراز، جذب، فهم و مهار هیجان ها” تعریف نمودند. به نظر میرسد که الگوی “هوش غیر شناختی” بارون، قابل فهم ترین و جامع ترین مفهوم سازی از ساختارهوش هیجانی باشد.هوش غیر شناختی به عنوان مجموعه ای از تواناییهای هیجانی، شخصی و اجتماعی تعریف میشود و مهارتهایی ست که روی توانایی فرد برای مقابله با تقاضاهاتاکید دارد و عوامل کلیدی در این الگو عبارتند از :
۱- توانایی درونی فرد(توانایی فهم و درک خود و هیجانهای خودوتوانایی ابرازاحساسات و عقاید شخصی )؛
٢- مهارتهای بین فردی (توانایی فهم و درک احساسات دیگران و ایجاد و حفظ رضایت دو طرفه ارتباط مسئول با دیگران )؛
۳- انطباق پذیری (توانایی تغییر احساسات شخصی با نشانه های بیرونی عینی و ارزیابی درستی از موقعیت فوری، انعطاف برای تغییر احساسات و افکار شخصی با تغییر موقعیتها و حل مسائل فردی و بین فردی).
۴- راهبردهای مهار تنیدگی (توانایی مقابله با تنیدگی و کنترل هیجانهای شدید).
۵- عوامل خلقی کلی و انگیزشی (توانایی خوشبین بودن، لذت بردن از خود و دیگران و ابراز احساسات مثبت (بارون و کیپنر[۱۳۶]، ٢٠٠٠).
سالووی[۱۳۷] و همکاران (٢٠٠٠) معتقدند که ابراز کلامیتجارب آسیب زا، فرایند مقابله را آسان میکند و افشای هیجانی راخانه تکانی شناختی میدانند ومعتقدند که هوش هیجانی فرد باید قادر باشد که مؤثرترین ابزار مقابله را شناسایی و پیگیری کند.
۲-۳-۱۴- نظریه های ابراز هیجان
۱- نظریه جیمز ـ لانگه
بر طبق این نظریه هیجانهایی که احساس میشوند، ادراک دگرگونیهای بدنی است. طبق این نظریه چیزی که ما به صورت هیجان تجربه میکنیم برچسبی است که به پاسخهای خودمان میزنیم.
۲- دیدگاه جدید
انگیختگی فیزیولوژیکی هیجان را همراهی کرده، تنظیم میکند و زمینه را برای آن آماده میسازد ولی مستقیما موجب آن نمیشوند.
مدارهای عصبی خاص
۱- سیستم گرایش رفتاری: جستجو کردن فرصتهای محیطی جالب و تعامل کردن با آن
۲- سیستم جنگ و گریز: گریختن از رویدادهای آزارنده و دفاع کردن پرخاشگرانه
۳- سیستم بازداری رفتار: میخکوب کردن در برابر رویدادهای آزارنده
فعال سازی عصبی
سه الگوی اساسی شلیک عصبی: افزایش / کاهش /ثابت بودن فعالیت به رویدادهای محیطی بستگی دارد
۳- نظریه هیجانهای متمایز
نام خود را از تأکید بر هیجانهای اصلی میگیرد وکه مقاصد انگیزشی منحصر به فرد یا متمایزی دارند.
اصول
۴- فرضیه بازخورد صورت
توسط حرکات سیستم عضلات صورت و تغییرات دمای صورت و تغییرات در فعالیت غده ای پوست صورت میگیرد.( ۸ عضله)
فرضیه بازخورد صورت تأکید دارد که جنبۀ ذهنی هیجان در واقع آگاهی از باخورد حس عمیقی ناشی از عمل صورت است. این فرضیه به دو صورت قوی و ضعیف وجود دارد.
۱- طبق مدل قوی: جلوههای صورت وانمودی، هیجانهای خاصی را فعال میکنند. مثلاً لبخند زدن را فعال میسازد.
۲- طبق مدل ضعیف: جلوههای صورت هیجانی را که به طور طبیعی روی میدهد، تشدید میکنند.
نکته: در دیدگاه زیستی کنترلی روی هیجان وجود ندارد اما در دیدگاه شناختی کنترل صورت میگیرد.
بعد شناختی هیجان
۱- نظریه آرنولد
آرنولد معتقد است که تاکنون فقط قسمت دوم این زنجیره یعنی هیجان، جلوههای آن، و عمل شخص مورد توجه قرار گرفته است، و به قسمت اول آن که ادراک اولیه است کمتر توجه شده است. به علاوه، وی خاطر نشان میسازد که چون گاهی ادراک، واکنش هیجانی به دنبال ندارد، بنابرین باید مکانیسمیدر جاندار برای ارزیابی موقعیتها وجود داشته باشد . به نظر آرنولد فرایند هیجانی دارای مراحل زیر است:
۱- ادراک : محرک حسی خارجی
۲- ارزیابی : قضاوتی درباره محرک
۳- هیجان : تمایل مثبت به محرک
۴- عمل : گرایش یا کناره گیری، در صورتی که هیجان معارضی وجود نداشته باشد
یکی از خصوصیات مهم نظریه آرنولد این است که در آن هیجان بر مبنای انگیزش تعریف شده است . تمایل به گرایش یا کناره گیری از عناصر اساسی جهت گزینی انگیزه هاست، در حالی که تغییرات احشایی، بدن را آماده رفتار مورد نیاز میکنند (شولتز و شولتز، ۱۹۹۸).
۲- نظریه لازاروس
نظریه او شناختی ـ انگیزشی ـ ربطه ای است. ساختار اساسی در آگاهی شناختی از هیجان، ارزیابی است. دو نوع ارزیابی وجود دارد که فرایند هیجان را تنظیم میکند، که عبارتاند از:
۱- نخستین، انسانها هنگام ارزیابی نخستین میخواهند بدانند که آیا در این موقعیت خاص چیز مهمیدر خطر است، مثلاً سلامتی، عزت نفس و هدف.
۲- ثانوی، ارزیابی ثانوی بعد از مقداری تأمل روی میدهد و بر ارزیابی از نحوۀ کنار آمدن با منفعت، ضرر یا تهدید بالقوه استوار است.
۳- نظریه انتساب
بررسی انتسابی برای اینکه توضیح دهد چه موقع و چرا افراد غرور، امید یا سپاسگزاری را بعد از پیامدهای مثبت و گناه، شرم و خشم را بعد از پیامدهای منفی تجربه میکنند، روی انتسابهای پس از پیامد تمرکز میکند.انتساب باعث واکنشهای هیجانی میشوند( ارزیابی نخستین پیامد) زمانی که هیجانات دیگر اتفاق افتاد ارزیابی ثانوی پیامد اتفاق میافتد تا چرایی پیامد را توضیح دهد.
بعد اجتماعی و فرهنگی هیجان
در رابطه با بررسی اجتماعی و فرهنگی هیجان، دیگران غنیترین منبع تجربیات هیجانی هستند. هنگام تعامل اجتماعی، انسانها معمولاً از طریق فرایند اشاعۀ هیجان که تقلید، بازخورد و در نهایت اشاعه را دربر دارد، هیجانهای دیگران را جذب میکنند. انسانها همچنین تجربیات هیجانی اخیر خود را هنگام گفتگو با دیگران، با یکدیگر در میان میگذارند، فرآیندی که سهیم شدن اجتماعی هیجان نامیده میشود.
فرهنگ اعضای خود را برای تجربه و ابرازکردن هیجانهای به شیوۀ خاص، اجتماعی میکند. دیگران و فرهنگها به طور کلی در رابطه با علتهای هیجان، نحوهای که باید هیجانها ابراز شوند و چه زمانی هیجانها کنترل شوند، به عاملها آموزش میدهند. همچنین نحوهای که افراد به صورت هیجانی به رویدادهای زندگی خود واکنش نشان میدهند، اطلاعاتی را دربارۀ اینکه آن ها چه نوع آدمیهستند در اختیار میگذارند.
نظریه شاختر ـ سینگر: در این نظریه، هیجانی که احساس میکنیم تعبیر و تفسیر ما از حالتهای برانگیختگی است.
نظریه ارزیابانه: طبق نظر ریچارد لازاروس، هیجان نتیجه ارزیابی اطلاعات از موقعیت محیطی و از درون بدن است.
“